پارت ده

زمان ارسال : ۳۷۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

ساعتی بعد پیمان و پوریا به پیشنهاد نوید برای صرف ناهار از اتاق خارج شدند. آرمان نگاه مهربانی به نیکی انداخت و رو به پیمان گفت:

ـ می‌‌تونم خواهرزاده‌‌تونم دعوت کنم؟

پیمان نیم‌‌نگاهی به نیکی که با ذوق به او چشم دوخته و منتظر جواب مثبتش ب ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.